بسم رب الرفیق

_ مثلا مادرت رو ببین مربا دوست نداره، ولی برای شادی دیگران انواع مرباها رو درست میکنه و همیشه خونتون پره مرباس. .

+

هیچوقت تا اون موقع به این فکر نکرده بودم که مادرم چه فداکاری هایی میکنه که کاملا از چشم من پوشیده شده؛ نه که پوشیده شده باشه، برام عادی شده. شاید حتی خیلی هاش شده وظیفه! مادرم هیچ وقت نگفت لباس هات رو خودت اتو کن، ظرف ها رو بشور، خونه رو جارو کن، لباس ها رو پهن کن، فلان چیز رو برام بخر! مادرم حتی هیچوقت نگفت: امروز استراحت میکنم! امروز از ناهار خبری نیست، دیگه خسته شدم!
مادرم همیشه به فکر خانواده بوده؛ همیشه حواسش به روزهای مبادا، به آبروداری، به خوب بودن ما، به کمبود نداشتن ما. مادرم فقط به فکر پیر شدن خودش نبودهفقط.

+
وقتی مادرها رو میبینم، حالم از این نفسِ خودبینِ خودخواه بهم میخوره.



پ.ن
خوشبختی یعنی دیدن چیزهای کوچک.

بی ربط.1
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی زنده است فصل شکوفه خدمات تهویه مطبوع مفید بازار بزرگ پودر ایران طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل خریدکن وبلاگ مدرسه دوست داشتنی معلم یک ◄ یـواشــکیــــــــــ► لوازمیدکی دنا Omar